loading...
♛شبستان زندگی♛محمدامین زرگریツ
محمدامین زرگری بازدید : 32 پنجشنبه 25 دی 1393 نظرات (1)

 

 

 

قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟

صیدت دوباره به دریا برگشت..؟

 

غمت نباشد چون خدا با ماست !

هیچ وقت نگو ؛ از ماست که برماست !

بگو خدا با ماست.

اگر قایقت شکست، باشد!  دلت نشکند!  دلی را نشکنی.

اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری.

اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود ! امید کسی را ناامید نکنی.

امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!

 خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن !

 

 اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم دوباره به دست می آوریم.

دوباره می سازیم و دوباره به دست می آوریم.

.................. دوباره می خریم و دوباره می خندیم.

محمدامین زرگری بازدید : 26 پنجشنبه 23 دی 1395 نظرات (3)

از من مخواه حال و هوایم عوض شود

راه رسیدن به خدایم عوض شود

عیدی به بدون یوسف زهرا نمی شود

کاری کنید راه دعایم عوض شود

من را برای نوکری ات انتخاب کن

من را بخر تا که بهایم عوض شود

هر شب به پای نوحه ی تو سینه می زنم

من هیئتی شدم که فضایم عوض شود

یک گوشه چشم خرج گدای درت نما

شاید برات کرببلایم عوض شود

* در قعر دوزخت چو بگویم به فاطمه

اصلا بعید نیست که جایم عوض شود *

محمدامین زرگری بازدید : 31 پنجشنبه 23 دی 1395 نظرات (1)

در واقع داستانش قدیمیه ولی چون زیبا بود و آموزنده، گذاشتم شما هم بخونید. اگه براتون تکراریه منو عفو کنید، اگرم نیست بخونید و دعام کنید...

 ادامه داستان در ادامه مطلب

 

منبع

http://mgfree.blogfa.com/

محمدامین زرگری بازدید : 19 پنجشنبه 23 دی 1395 نظرات (1)

 

 

چند روز بعد از عملیات بود...

یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود...

هر جا می رفت همراه خودش می برد...

از یکی پرسیدم...

این بچه چشه...

گفت...

آر پی جی زن بوده...

توی عملیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه...

باید براش بنویسی تا بفهمه...

گوش هاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه...

چشم و گوش مون که باز نشد هیچ...

بماند...

 

منبع:

http://razmande20.persianblog.ir

محمدامین زرگری بازدید : 31 پنجشنبه 23 دی 1395 نظرات (2)

 

به یاد آنهایـــی که جز استخوانهایشـــان چیزی از جسمشان نمانـــده اما عظمت و شکـــوه غیرت

و روحشان عالــــم را فرا گرفته،


باز هم همان جملـــه ...

♥شهـــدا شــــرمنده ایــــم♥

محمدامین زرگری بازدید : 20 پنجشنبه 23 دی 1395 نظرات (1)

 

چند روز بعد از عملیات بود...

یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود...

هر جا می رفت همراه خودش می برد...

از یکی پرسیدم...

این بچه چشه...

گفت...

آر پی جی زن بوده...

توی عملیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه...

باید براش بنویسی تا بفهمه...

گوش هاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه...

چشم و گوش مون که باز نشد هیچ...

بماند...

 

منبع:

http://razmande20.persianblog.ir

 

تعداد صفحات : 5

درباره ما
سلام دوستان عزیز من محمدامین زرگری هستم امیدوارم همیشه شاد سلامت باشید. این سایت رو برای نزیک شدنمون به خدا وشهدا اینکه امیدمون رو بهش از دست ندیم درست کردم. با سبکی سنتی وزیبا امیدوارم لذت ازش ببرید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دوست دارید چه مطالبی تو سایت گذاشته شود
    آمار سایت
  • کل مطالب : 43
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 60
  • بازدید کلی : 3,219